مسایل و مشکلات خوابگاههای دانشجویی


تاریخ ثبت : ۰۴-۰۹-۹۴    موضوع : مقالات    امتیاز: 0 از 5  ( مجموع آرا : 0)
بازدید : ۳۴۴۵

مسایل و مشکلات خوابگاههای دانشجویی را می توان از جهات مختلف روانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تحصیلی مورد بررسی قرار داد. در حال حاضر کمبود خوابگاهها و تراکم دانشجو در اتاقها از اولین مشکلات دانشجویان است. بی شک حل این گونه مسایل در گرو اقدامات وزارت علوم است که آن هم در گرو اوضاع و احوال

اقتصادی کشور است.

دو نوع فعالیت برای حل مشکلات یا برای تخفیف مشکلات یا جایگزینی راه حلهای دیگر لازم است. فعالیت اول مربوط به وزارتی است که مسؤولیت دانشجویان را پذیرفته است و فعالیت دوم مربوط به خود دانشجویان است.

تراکم جمعیت خود به خود موجب بروز مشکلات عصبی می شود. در کتاب «پرخاشگری و بطلان غریزه گرایی» از اریک فروم نقل شده است، در یک آزمایش بزرگ تعداد قابل توجهی از میمونها را به شکل تصادفی به دو گروه تقسیم کرده اند. گروه اول یا گروه آزمایشی را در محوطه ای قرار داده و دورشان را با سیم خاردار محصور کرده اند، به طوری که میمونها نتوانند به فضای وسیع تری دست بیابند و گروه دوم را در فضای بسیار وسیع تری قرار داده اند.

این دو گروه به مدت چند ماه تحت مشاهده پژوهشگران بودند و تمام علایم پرخاشگری آنان ثبت می شد. سرانجام به این نتیجه رسیدند که بروز پرخاشگری در میمونهایی که در فضای محدود بودند یعنی جمعیت متراکم بود به لحاظ کمّی یازده برابر و به لحاظ کیفی نیز به همان نسبت بیش از میمونهای دیگر بود.

نتیجه این آزمایش در مورد انسانها نیز صادق است. جالب توجه این است که اگر جامعه ای پول زیادی برای پیشگیری از پرخاشگری هزینه کند، علاوه بر آسایش و راحتی دانشجویان، نفع اقتصادی هم خواهد داشت. زیرا افراد پرخاشگر و همه افرادی که آرامش روانی ندارند تولید علمی، صنعتی و...آنان کاهش یافته و به علاوه به بروز رفتارهایی منجر می شود که برای جامعه زیان اقتصادی دارد.

به جز دولت، خانواده ها نیز به لحاظ روانی در شکل گیری مشکلات عصبی دانشجویان در خوابگاهها تأثیرگذارند. دانشجویان اگر در فضای خانوادگی خاصی پرورش یافته باشند که حس استقلال آنان رشد کافی نکرده باشد، با ورود به خوابگاهها و دور شدن از خانواده احساس خلا عاطفی می کنند و به افسردگی گرایش می یابند.

هر دانشجویی هویتی دارد که بخشی از آن را وابستگیش به خانواده و بخش دیگرش را استقلالش تشکیل می دهد. میزان و درصد این استقلال در دانشجویان مختلف متفاوت است. دانشجویانی که بخش استقلال هویتشان بیشتر است، در خوابگاهها با مشکلات روانی کمتری روبه رو خواهند بود. می توان با تشبیه خانواده به منظومه شمسی گفت که کره های مختلف منظومه حرکت آزادی دور خودشان دارند و به علاوه حرکتی دور خورشید. حرکت آزادشان به دور خویش نمایانگر استقلال آنان است و حرکت به دور خورشید، وابستگی آنان را نشان می دهد. حال اگر در منظومه شمسی این حرکات متعادل تنظیم نشده باشد، کل منظومه دچار مشکل خواهد شد.

خانواده هایی که دست به حمایتهای افراطی از فرزندان می زنند و آنان را نازپرورده می کنند آمادگی زندگی مستقل را نه در خوابگاهها و نه در زندگی آینده خواهند داشت. البته اگر فرزندان توسط خانواده اصلاً حمایت نشوند و خیلی زود استقلال کامل پیدا کنند نیز مشکلات شدید بروز خواهد کرد. مهم این است که شیب رشد استقلال یک شیب طبیعی باشد.

جدول زیر «الف» نشان دهنده رشد طبیعی استقلال است، به این معنی که درصد استقلال در دورانهای زندگی چنان تنظیم شده است که فرد در پایان 21 سالگی می تواند به فردی صد در صد مستقل و غیر وابسته تبدیل شود و «ب» نشان دهنده سرعت زیاد در استقلال و «ج» بیانگر سدعت کند استقلال است.


روانشناسی رشد دقیقا از این موارد صحبت می کند و با توجه به آن می توان گفت هر کودک در چه سنی باید چه مواردی را مستقل و خودمختار عمل کند. این نکته مهم است و باید در مقاله ای مفصل مطرح شود.

با توجه به آنچه گذشت، مسؤولین خوابگاههای دانشجویی باید آگاهی کامل به وضعیت روانی دانشجویان داشته باشند و گمان نکنند که تمام دانشجویان مثل آدمهای ماشینی از خلق و خو و حساسیت مساوی برخوردارند و متناسب با خلق و خوی آنان برنامه ریزی نمایند.

مسؤولین انسان دوست باید آن قدر با دانشجویان مهربان باشند که آنان محیط امن و عاطفی خانواده را در خوابگاه بیابند.

خود دانشجویان نیز در برخورد با ناکامیهای مختلف باید به درجه بالایی از آگاهی برسند و مشکلات و ناکامیها را با تدبیر حل نمایند. به این منظور باید به واکنشهای دفاعی خودشان وقوف یابند. نظر به اهمیت این بحث شیوه های مقابله با ناکامی به اختصار (و در مقایسه با بقیه مطالب این نوشته، به تفصیل) بیان می شود.

* *

گرچه همه آدمیان مایلند به تمام اهداف کوچک و بزرگ خود برسند، اما مشکلات و موانع متعدد موجود راه آنان را سد می کند. هر گاه نتوانیم به هدف خود برسیم، برای ما «ناکامی» ایجاد می شود. نوجوانی که مایل است در بازی فوتبال قهرمان شود یا از نظر تحصیلی به مقام بالایی برسد، به علت موانعی که سر راهش قرار گرفته ناکام شود. یا به همین ترتیب، بزرگسالی که به علت موفق نشدن در خرید خانه، یافتن شغل مناسب یا انتخاب همسر دلخواه، دچار ناکامی شود. ناکامی موجب می شود تعادل روانی شخص به هم بخورد و برای جبران ناکامی و کسب تعادل، واکنشهایی نشان بدهد. شاید بتوانیم واکنشهای روانی خود را نسبت به ناکامی، با واکنش بدنمان نسبت به میکروبی مقایسه کنیم که وارد بدن شده و سلامتی ما را تهدید می کند. وقتی میکروبی وارد بدن می شود، گلبولهای سفید برای دفاع از خود و مبارزه با میکروب بسیج می شوند و فعالیتشان را آغاز می کنند. این فعالیتها بدون اراده ما صورت می گیرد و برای بقا و سلامت جسم ما لازم است. اما فعالیت گلبولهای سفید با توجه به نوع میکروب تغییر نمی کند. اگر کسی دچار مننژیت شود و به امید فعالیت گلبولهای سفید، راه حل واقع بینانه ای اتخاذ نکند، آسیب خواهد دید. به همین طریق وقتی روان ما با ناکامی مواجه می شود، واکنشهای خود به خودی و غیر آگاهانه ما آغاز می شود. اگر چه این واکنشها برای بقای ما لازم هستند، چنانچه از حد معینی تجاوز کند یا به جای گزینش یک راه حل واقع بینانه به آن اکتفا کنیم، دچار مشکلات و آسیبهایی خواهیم شد. این واکنشها، خود به خودی و ناآگاه هستند و در بسیاری از موارد ما و رفتارمان را اداره می کنند. اما اگر ذهن ما مجهز به دانشی باشد که این واکنشها را بشناسیم، بر رفتار خود تسلط بیشتری خواهیم داشت و راهی انتخاب می کنیم که برای ما مفیدتر خواهد بود. شما می توانید به مطالعه خود بپردازید و ببینید واکنشهای جبرانی شما چگونه اند. آیا این واکنشها به شما کمک می کنند یا مشکلات بیشتری بوجود می آورند. در این نوشته کوتاه چند واکنش شایع مورد بحث قرار می گیرد.

* واکنش برگشت:

وقتی ناکامی بروز می کند، ممکن است فرد به دوران کودکی خود بازگردد و همان اعمالی را که در آن زمان در برابر ناکامی انجام می داد، تکرار کند. گریه کردن، ناخن جویدن، دست و پا به زمین کوبیدن و امثال آن همگی واکنش برگشت هستند. در جامعه ما بسیاری از مردم به این واکنشها مجهزند و به عنوان مثال به هنگام ناکامی به گریستن و اشک ریختن متوسل می شوند. این واکنش تا چه حد به ما کمک می کند. فرض کنید که شما در خوابگاه با هم اتاقیهای خود دچار یک سری تعارضات و تضادها در علایق، نگرش و افکار هستید، در اینجا شما محیط فعلی زندگی خود را خوشایند نمی بینید. حال اگر در برابر مخالفتها و تعارضات هم اتاقی های خود، در خود فرو رفته و در تنهایی خود، به خاطر مطلوب نبودن شرایط زندگی گریه کنید، نه تنها تعارضات و اختلافات شما حل نمی شود، بلکه هیچ گاه آنها از احساس تنهایی و رنجی که شما دارید مطلع نمی شوند و روابط میان شما همچنان به قوت خود باقی می ماند. بنابراین واکنش شما بیهوده می باشد.

شما به سوی هدفی حرکت کرده اید و موانعی جلوی شما را سد کرده اند و شما واکنش نشان داده اید. این واکنش شما را به هدف نزدیک نمی کند. اما اگر موانع را شناسایی کنید و از سر راه بردارید، به هدفتان خواهید رسید.

البته گریه کردن، در تمام ناکامی ها غیر مفید نیست. گاهی ناکامی هایی وجود دارد که ناچار از تحمل آنها هستیم، مثل مرگ یکی از عزیزان. در این صورت، گریه کردن می تواند واکنشی سودمند تلقی شود.

به عقیده برخی از روانشناسان گریه کردن در چنین مواقعی مانند شکافتگی دمل روح انسان است و او را تسکین می دهد. بنابراین، در ارزیابی واکنش برگشت، می توان نظر داد که چنانچه وصول به هدف فقط با از بین بردن موانع میسر باشد، در این صورت واکنش برگشت کمکی به حال ما نخواهد بود. البته در این حالت هم این واکنش در حد محدود زیان نخواهد داشت. اما افراط در آن و خودداری از جستجوی راه حلهای واقع بینانه به ما صدمه خواهد زد.

* پرخاشگری:

متأسفانه پرخاشگری نیز از واکنشهای شایع در جامعه ماست. فرض کنید شما نتوانسته اید هدفتان را به مخاطب خود بفهمانید، آن وقت سر او داد می زنید. متأسفانه با وجود شیوع پرخاشگری در جامعه ما، این واکنش در هیچ شرایطی سودمند نیست و نه تنها مشکل شخص را حل نمی کند، بلکه ممکن است مشکلات دیگری نیز بوجود آورد. ما در جامعه خود شاهد رفتارهای پرخاشگرانه زیادی هستیم. خانم خانه داری که غذایش سوخته، ظرف غذا را به زمین می کوبد. دانشجویی که از نمره کم ورقه امتحانی اش ناراحت شده، ورقه را پاره می کند و ...

* دلیل تراشی:

دلیل تراشی با استدلال تفاوت دارد. استدلال ارایه یک سری دلایل منطقی برای عدم موفقیت است؛ در حالی که دلیل تراشی ساختن یک سری دلایل غیر منطقی است. بسیاری از اوقات برای دفاع از صیانت و حرمت خود و برای شکستهایمان دلیل می تراشیم.

مثلاً دانشجویانی که برای نمرات کم خود دلایل زیر را ارایه می دهند: الف) مشکلات مالی، ب) شلوغی، ج) احتمالاً مشاجره با دوستان، د) نداشتن اتاق مجزا برای مطالعه و ... از مکانیسم دلیل تراشی استفاده می کنند. زیرا افراد دیگری علی رغم همان دلایل توانسته اند در دروس خود موفق بوده و حتی رتبه اول دانشگاه را به خود اختصاص دهند. دلیل تراشی موجب می شود تا ما، موانع واقعی را نشناسیم و برای از بین بردن آنها تلاش نکنیم.

* فرافکنی:

بسیاری از اوقات ما برای توجیه ناکامی های خویش، ویژگیهای خود را به دیگران نسبت می دهیم. کسی که دروغ می گوید برای اینکه از خودش دفاع کرده باشد به همه نسبت دروغگویی می دهد. کسی که به ارزشهای اخلاقی معتقد نیست، دیگران را نیز به همین خصوصیت متهم می کند. مثلاً اگر عکس مبهم یا نیمه مبهمی می بینید و راجع به آن حرف می زنید و قضاوت می کنید، در واقع مسایل خودتان را به آن نسبت می دهید. کسانی که این واکنش را به صورت افراطی نشان می دهند، از درک واقعیتها عاجز می مانند و بنابراین از رسیدن به هدف ناکام می شوند. آنها همه چیز را از زوایه دید خود می بینند و برای درک واقعیتهای پیرامون خود متدلوژی ندارند. کمبودها و تصورات خود را به دیگران نسبت می دهند و از آنان انتقاد می کنند و دیگران را مسؤول مشکلات خویش محسوب می کنند.

* انکار:

انکار امیال یا خواسته ها نیز واکنشی در برابر ناکامی های ماست. انکار عبارت است از رد ناخودآگاه یک فکر، یک احساس، یک میل، یک نیاز یا یک واقعیت که برای بخش آگاه ذهن، غیر قابل قبول است. فرد از خود رفتاری نشان می دهد که گویا هیچ مشکلی ندارد. شاید بین دروغ و انکار تفاوتی قایل نباشیم، در حالی که فرد آگاهانه دروغ را می سازد. بسیاری از ما در مواجهه با معایب و مشکلات خود واکنش انکار نشان می دهیم.

* جابجایی:

وقتی در رسیدن به هدف ناکام می مانیم، گاه عواطف و هیجانات خود را به جانشین قابل قبول تر آن هدف معطوف می کنیم. مثلاً فردی که از شرایط سخت و کمبود امکانات خوابگاه خود در رنج و عذاب است ناراحتی خود را ممکن است بر سر دوستان و هم اتاقی های خود خالی کند. در اغلب کسانی که به اختلال وسواس اجباری دچارند، این جابه جایی مشاهده می شود. مثلاً شستن مکرر دست توسط بیمار وسواسی ممکن است نتیجه احساس ناپاکی اخلاقی باشد.

* مکانیزم تصعید یا به سازی:

هنگامی که فرد کششهای غریزی را که مورد قبول جامعه نیست به مسیری تغییر جهت دهد که در جامعه نیز تأیید شود، به این مکانیزم دست زده است. مثلاً فردی که تکانه های تهاجمی خود را با شرکت در مسابقات ورزشی و شکست رقبای خود ارضا می کند، یا کسی که کششهای جنسی را به مسیر خلاقیتهای هنری، ادبی و درسی می کشاند. مکانیزم تصعید در بین سایر مکانیزمها «موفق» نام می گیرد؛ زیرا میل یا سائق فرد در حد قابل توجهی ارضا می شود. تشکیل انجمنها و تشکلهای فرهنگی، مذهبی، سیاسی، هنری و ادبی در دانشگاهها و خوابگاه و پذیرفتن عضوهایی از بین دانشجویان باعث شده وقت آنها پر شود و از طرفی به علت اینکه به فعالیت مورد علاقه و پرتحرکی مشغولند سختیها و مشکلات و نارساییهای محیط خویش را قابل تحمل دیده و با آن سازگار می شوند. ما باید بدانیم که بالا رفتن اطلاعات و دانش به تنهایی کافی نخواهد بود، چیزی که محیطهای دانشگاهی بیشترین توجه و سرمایه را به آن اختصاص دادند، بلکه برخورداری از سلامت روانی مهمتر و مقدمتر است. تحصیلات کمتر اما سلامت روان، بیشتر مطلوبتر از آن است که روان ناسالم و مدارج تحصیلی بالاتر داشته باشیم. رشد متعادل و همه جانبه انسان در زمینه های مختلف روانی، تحصیلی و شغلی و ... مطلوبترین است.

* واپس زدن به اضافه تبدیل:

این نیز نوعی واکنش در برابر ناکامی است که واکنشهای هیستریک ایجاد می کند. در کری هیستریک، کوری هیستریک، فلج هیستریک و امثال آن هیچ گونه علت خاص بدنی، عصبی یا مغزی وجود ندارد. با وجود این، شخص نمی شنود، نمی بیند و نمی تواند راه برود. از بیماریهای دیگر که می تواند واکنشی روانی و بدون منشأ جهانی باشد، می توان از زخم معده، آسم، میگرن و جوش صورت نام برد. بیماریهایی که در میان دانشجویان و بالاخص دانشجویان ساکن خوابگاه به وفور مشاهده می شود. در این مواقع می توان به کمک «مشاور» به مشکلات و ناکامی های شخص توجه کرد و برای آنها راه حل یافت. پس از چند جلسه مشاوره این علایم از بین می رود. البته واکنشهای دفاعی ما محدود به آنچه نوشتیم نیست. مکانیزمهای بسیار دیگری وجود دارد که علاقه مندان می توانند با مراجعه به کتابهای مربوط به آن آشنا شوند. آشنایی با واکنشهای دفاعی به ما امکان می دهد که خودمان را بشناسیم و به واکنشهای خود واقف شویم. اگرچه مکانیزمهای دفاعی ناآگاهانه است، اما با شناخت آنها می توانیم به وجودشان آگاه شویم و از مکانیزمهای دفاعی ناموفق پرهیز کنیم. یک انسان بالغ به هنگام روبه رو شدن با مانع و بروز ناکامی، بهتر است مانع را شناسایی کند و آن را از سر راه خود بردارد تا به هدفش برسد.

فرض کنید شما به عنوان یک دانشجوی ساکن خوابگاه در برقراری روابط دوستانه و خوب با هم اتاقی های خود موفق نبوده اید و ناکام شده اید. در این صورت ممکن است پرخاش کنید، گریه کنید، دلیل تراشی کنید، فرافکنی کنید، دیگران را تحقیر کنید، خشمتان را به خانواده خود انتقال دهید، اما هیچ کدام از این کارها موجب موفقیت شما نمی شود. بهتر است به یک واکنش واقع بینانه دست بزنید و موانع را شناسایی کنید. ممکن است این موانع، موانع بیرونی باشد یا موانعی از درون خود شما. این موانع را به دقت بررسی کنید و پس از شناخت آنها سعی کنید آنها را از میان بردارید. ممکن است در برخی مواقع که تعداد آن بسیار کم است، علی رغم بررسی موانع نتوانیم آنها را از سر راه برداریم. واقعیت و منطق حکم می کند که در چنین موارد نادری، هدف را تغییر دهیم و هدفی را که رسیدن به آن آسان است، انتخاب کنیم. هر کس می تواند برای ارزیابی خود، رفتارهای روزانه یا هفتگی خود را بررسی کند و به این سؤالات پاسخ دهد.

ـ در هفته پیش من بیشتر چه واکنشهای دفاعی انجام داده ام؟ واکنش پرخاشگری، برگشت، فرافکنی، دلیل تراشی یا ...

ـ کدام واکنش دفاعی در من قوی تر عمل می کند؟

ـ این واکنشها مشکلات مرا چقدر حل کرده است و چقدر به مشکلات من افزوده است؟

ـ اگر دوباره با همان موانع روبه رو شوم، کدام یک راه حلی واقع بینانه خواهد بود و به من کمک می کند؟

 





   پرینت مطلب





ثبت نظر